وارد شدن به سفر پرشور و هیجان رشد شخصی و تغییر، مستلزم روبروشدن با مشکلاتی است که تاکنون خودتان را با وجود آنها سرگرم کرده بودید. ترس یکی از آنهاست. شما به محض شروع این سفر، با ترسهای خود که بعضاً همچون غولهایی برای خود بزرگ کردهاید، مواجه میشوید. در طول این سفر هربار که شما بخواهید جسارت انجام کاری جدید را به خود بدهید، سر و کله ترس هم پیدا میشود. متاسفانه ترس بسیاری از مردم را از دستیابی به رویاهای خود باز میدارد. برای اینکه بفهمیم علت ترس چیست، ابتدا باید بدانیم مفهوم ترس چیست؟
ترس چیست؟
ترس از پیشدیدن یک اتفاق یا سرانجام بد است در کاری که قصد انجام آن را داریم. ترس یک پاسخ طبیعی است به چیزی که ما باور داریم برای ما خطر یا خطراتی به همراه دارد. باید بدانید که ترس جزئی طبیعی از زندگی همه ما است و ما با آن بزرگ میشویم. اجازه دهید یک مثال بزنم. من همواره آرزو داشتم پس از فارغالتحصیلشدن از دانشگاه، حتماً برای یک بار هم که شده وارد دنیای جذاب تدریس شوم. ولی همواره نیز از آن میترسیدم. یعنی تدریس در دانشگاه برای من غولی شده بود که از طرفی یکی از آرزوهای من نیز بود. ترس از اینکه چگونه تدریس کنم با اینکه تجربهای ندارم؟ چگونه کلاس را مدیریت کنم وقتی تخصص و دانشی در این زمینه ندارم؟ چگونه مطالب را در ذهن خود جمعبندی کرده و سر کلاس به شکل مناسبی ارائه کنم؟ اگر دانشجویی سوالی پرسید و من بلد نبودم چه کنم؟ اگر من را مسخره کردند چه کنم؟ اگر دانشجویانی قصد شوخی و … داشتند چه کنم؟
میبینید که بیشتر این ترسهای درونی من، ترسهای کاذب و دروغینی بود. شاید با خود بگویید “من نیز چنین ترسهایی دارم و دروغ نیست” و من باید واقعاً چگونه راه حلی برای این مشکلات پیدا کنم؟ همه این سوالها که از ترس ناشی میشوند، راه حلی دارند که با مشورت با دوستان متخصص و مطالعه قابل برطرف کردن بودند. با این حال هنگامی که خود را با ترس خود مواجه میکنید، چنان انگیزه و اعتماد به نفسی پیدا خواهید کرد که راه حل تمامی مشکلات احتمالی را پیدا خواهید کرد. همانطور که من توانستم این کار را انجام دهم. در حقیقت در این مرحله علت ترس نیز برای شما آشکار خواهد شد.
دو تذکر مهم درباره ترس و علت ترس
ترس به خودی خود بد نیست!
ترس یک مکانیسم دفاعی است که ذهن ما به خود میگیرد تا خطرات احتمالی را شناسایی کرده و ما را از آسیب دور نگه دارد. پس ترس یک ابزار مهم برای در امان ماندن است، اما با چه هزینهای؟
اگر قرار باشد کل زندگی خودمان را با ترس زندگی کنیم، پس اصلاً نباید از خانه نیز خارج شویم چرا که در بیرون از خانه خطرات فراوانی وجود دارد. خطر زمین خوردن، خطر تصادف کردن با ماشین، در جوی افتادن و … هر اتفاقی ممکن است رخ بدهد.
درست است که به ظاهر ترس ما را از مواجهه با خطرات مصون نگه میدارد؛ اما اگر به ترسهای بیجهت و دروغین خود قدرت زیادی بدهیم، زندگی ما را فلج خواهند کرد. زندگی گامنهادن در میان ریسکها و خطرات حساب شده برای پیشرفت و کسب تجربه است. به عنوان مثال هر بار که شما سوار ماشین خود میشوید، ممکن است با خطر تصادف روبرو شوید. پس این یک ترس برای شما به همراه دارد ولی این ریسک آن قدر بیاهمیت است که بسیار ارزش آن را دارد که شما رانندگی یاد گرفته و هر زمان که اراده کردید به هرکجا که مایل بودید برانید.
ترس واقعی نیست !
ترس یک ماده لمسشدنی نیست. در اصل ترس اتصال یک سری نورون عصبی در درون مغز شماست به گونهای که افکار شما را پردازش کرده و شما را از انجام کارها دور نگه میدارد. در اصل ترس در تخیل شما به وجود میآید. با شناخت صحیح این موضوع، تشخیص علت ترس هم برایتان ساده خواهد شد. به همین دلیل استفاده صحیح و قدرتمند از نیروی تجسم و تخیل به شکل فوقالعادهای میتواند شما را بر ترسهایتان پیروز گرداند. در بسیاری از اوقات، ترس حاصل افکاری است که هیچگاه به واقعیت نپیوستهاند. و شما هیچگاه آن را تجربه نکردهاید. ممکن است از دوستان و نزدیکان خود درباره آن شنیده باشید و به دلیل ترس آنها، شما نیز از آن کار بترسید. در هر صورت ترس ماهیت واقعی ندارد، ولی به نظر من به شدت به شما کمک میکند تا پیشرفت کنید. اگر خوب بتوانید آنها را شناسایی کرده و در مقابل خواستههایش بایستید، متوجه تاثیرات خوب این عامل غیرواقعی خواهید شد.
علت ترس را می توان در ۶ مورد بیان کرد
موارد و منابع مختلفی در بوجود آمدن ترسهای ما موثر هستند، ولی به طور کلی میتوانیم آنها را در ۶ دسته تقسیم کنیم.
ترس از دست دادن ها
این عامل یکی از بزرگترین منابع ترسهای ماست. هنگامی که شما میترسید چیزی را از دست بدهید و به همین خاطر ترس از انجام آن کار را دارید. به طور مثال، فرض کنید در فرآیند تغییر شغلی هستید و میدانید شغل فعلی شما آن شغلی نیست که بتوانید در آن آینده خود را روشن بسازید. با این حال به علت ترس از دستدادن آن برای همیشه هیچگاه اقدامی در جهت خواستههای خود انجام نمیدهید.
ترس و دردهای تغییر (فرآیندی)
همیشه تغییر در ابتدای کار دشوار است. هر تغییری که بدانید شما را وارد فرآیندی میکند که از جزئیات دقیق آن و آینده آن اطلاع زیادی ندارید، شما را خواهد ترساند. باز هم مثال تغییر شغل را میزنیم. فرض کنید هدف شما بیرونآمدن از شغل کارمندی و تبدیلشدن به یک کارآفرین است. خب در ابتدای راه خیلی از مسائل و جزئیات فرآیند کارآفرینی را به وضوح نمیدانید و همین امر شما را میترساند. کارآفرینی در ابتدا برای شما یک تغییر بسیار بزرگ و شاید حتی غیرممکن به نظر برسد. به علت همین ترس و به جای اینکه در خصوص آن شروع به مطالعه و مشورت نمایید، قید آن را میزنید و شغل کارمندی خود را ادامه میدهید.
ترس ناشی از ایده آل گرایی
این علت ترس نیز یکی از بزرگترین منابع ترس همه افراد است. خیلی از افراد در هنگام شروع تصمیمات بزرگ، به جای اینکه اقدامات عملی هرچند کوچکی برای پیادهسازی آن تصمیمات خود بگیرند، ترجیح میدهند صبر کنند تا همه جزییات کار به شکل دقیق مشخص شود و بعد شروع کنند. ما به آن ایدهآلگرایی میگوییم. این نکته یک عامل کشنده در موفقیت است. به عنوان مثال تصور کنید شما در ابتدای راه کارآفرینی خود به جای اینکه شروع به اقدامات کوچکی در راستای تولید محصولات، بازاریابی و برندسازی خود انجام دهید، منتظر تکمیلشدن هر چه بیشتر پلن کسبوکار خود میمانید. به طور مثال شما حتماً میخواهید در ابتدای کار یک دفتر بسیار شکیل در منطقهای مناسب داشته باشید، تجهیزات مورد نیازتان همه و همه آماده باشد و بعد شروع کنید. در شرایطی که میتوانید با یک مکان سادهتر، ارزانتر و با تجهیزات کمتری شروع کرده و عملگرایی بیشتر خود را در این مسیر نشان دهید. پس به جای ایدهآلگرایی، عملگرا باشید تا ترسهایتان کمتر شوند. در این راستا باید بدانید که پیشرفت به مرور و با مجموعه اقدامات کوچک حاصل میشود. در این راستا توصیه میکنیم حتماً کتاب “اثر مرکب” نوشته “دارن هاردی” را بخوانید.
ترس از سرانجام کار
خیلی از مواقع ما در ابتدای شروع کاری، مدام خودمان را درگیر این سوالات و جملات میکنیم:
در نهایت چه پیش خواهد آمد؟ اگر همه چیز طبق میل من پیش نرفت چه کنم؟ اگر به سرعت شکست خوردم چه کنم؟ با شکست خوردنم همه دشمنانم شاد خواهند شد و …
سوالاتی این چنین دائماً ذهن ما را مثل یه خوره میخورد و اجازه شروع یک کار بزرگ را به ما نمیدهد. این سوالات برای ما ترس بزرگی به همراه میآورند. ترسی که ما را از پیشرفت باز میدارد. پس علت ترس بعدی عاقبت انجام کارها است.
ترس ناشی از جهل
توضیح دادیم که خیلی از اوقات منبع ترسهای ما کمبود دانش و مهارت لازم است. ترس از نداشتهها باعث میشود تا کارهای مدِ نظرمان را شروع نکرده و از آنها فرار کنیم. انجام ندادن را هر بار توجیه کنیم و هر بار بهانه بیاوریم. در شرایطی که با کمی مطالعه، مشورت و دوری از ایدهآلگرایی که در مورد سوم توضیح داده شد، میتوانیم یک شروع خوب داشته و پایانی عالی برای کارهای مورد علاقه خود رقم بزنیم.
ترس ناشی از گذشته خود یا نزدیکان
این نیز یکی از عوامل مهم ترسهای ما است. خیلی از مواقع ما تجربیاتی از گذشته داریم که همیشه سوهان روح ما هستند و مانع انجام کارهای بزرگ توسط ما میشوند. البته این تجربیات میتواند از نزدیکان ما باشد که دائماً برای ما بازگو کرده و ما را از تکرار آن میترسانند. مثلاً فرض کنید شما همیشه علاقه داشتهاید یک فروشنده ماهر شوید. اما دوست صمیمی شما تجربیاتی در این خصوص دارد. او همیشه مشکلات و موانع و دردهایی را برای شما بازگو میکند که در مسیر فروشندگی خود در گذشته تجربه کرده است. اینکه من و تو هرگز نمیتوانیم فروشنده خوبی بشویم. فروشندهها اغلب دروغگو هستند و … چنین القاهایی از سمت دوست صمیمی شما، به شکل زیادی جرات گام نهادن در مسیر فروشندگی را از شما خواهد گرفت. پس مراقب ترسهای ناشی از گذشته خود یا اطرافیان خود نیز باشید و باورهای غلطی را در این خصوص در ذهن خود نسازید.
تا اینجا عوامل مهمی را شناختید که باعث به وجود آمدن ترسهای شما میشوند. در مقاله بعدی نحوه مواجهه با ترسها ارائه خواهد شد.
شما دیگر چه موانعی برای ترسهای خود میشناسید؟ از تجربیات خود در این زمینه برای ما در بخش نظرات (پایین همین صفحه) بنویسید.